بسم الله الرحمن الرحيم
پیام فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان بمناسبت تجلیل از روز شهدای راه آزادی
و یادبود شهید احمد شاه مسعود
و یادبود شهید احمد شاه مسعود
بقول خداوندگار بلخ مولانا جلال الدين رومی :
هرکسی از ظن خود شد يار من *** وز درون من نجست اسرار من
ما امرو زدرعمق سیاه ترین دور تاریخ کشور خود، در رويارويی با فجیع ترین و وقیح ترین اشکال استبداد سیاسی و فرهنگی و حاکمیت طلبی انحصارگرانه ی تک ملیتی، در یک جو عریانِ وابستگی و بیگانه پرستی، در فقدان هرنوع آگاهی و نیازهای لازم در برخورد با این پدیده ی منحوس و بجامانده ا زد و بندهای استعمارگران بزرگ تاریخ، داریم دست و پا می زنیم.
درحالیکه جراحات جانکاه ناشی از ضربات دشمن و ناشی گری های خویشتن، هنوزهم آذین بندان پیکر لگد خورده ی جامعه و مردم ماست، ما آخرین بارقه های امید مردم مظلوم و جفادیده ی خودرا هم در نبود یک خط فکری سالم و هدفمند با عدم دسترسی به راهکارهای انسجام سرتاسری تلاش و مبارزه ی همگانی خلق ها و ملیت های استبداد زده ی کشور در برابر طاغوت استبداد شووينيستی حاکم در محیط سیاسی موجود، در حال نابود شدن، نظاره و آینده را در هاله يی از اوهام و ابهام گمراه کننده به آغوش میکشیم.
حوادث شوم با تأثیرپذیری از ارادۀ اجانب و خوشخدمتی های مزدوران ایشان بر سرنوشت جامعه ما حکمروا و ناامیدی با تمام قوت مصروف رهزنی عقل و خرد و باور و اعتماد به نفس مردم ما در جهت رهايی ازاین منجلاب جهنمی به نظر میرسد.
این است تصویری از سیمای حقیقی جامعه و مردمی که ما بدان تعلق ذاتی و فطری داریم که در متن آن، گذشته تاریک و دردناک، حال در مخمصه ی خودگم گشتگی و استحاله ی ارزشها و آینده در اوهام تیره و تار بی یاسايی، انعکاس خودرا باز می یابد.
تاریخ مدرسه و درسش تجارب به میراث رسیده از حوادث روزگاران است. کسانیکه سواد خواندن این درس های حقیقت را از متن تاریخ و مبدل ساختن آنها به شعور و آگاهی خود و جامعۀ مرتبط با خود ندارند، هرگزهم راه به سوب آزادی از گرداب حوادث باز نخواهند کرد و همیشه بازیچۀ دست حوادث شوم و نامرئی باقی خواهند ماند.
چنانچه ماهم اکنون در متن این چنین یک حالت فاجعه بار قرار داریم و در محدودۀ دایرۀ اسارت ایجاد شده توسط اجانب و نوکران آنها، ناعاقبت انديشانه و مصرانه مصروف حصارسازی های کاذب به دور خود و دام افگنی در فراراه همدیگر میباشیم که، بازده و حاصل آن هم در همه احوال کاملاً عریان و در لابراتوار تاریخ به اثبات رسیده است، که همانا تداوم اسارت و نابرابری در خانه و ماوای خود است و خواهد بود !!!
زندگی، رهبری، زعامت و شهادت زنده یاد شهید احمد شاه مسعود فقيد، خود آيینۀ تمام نمای آن حقایق تلخی است که دیدن تصاویر منعکس شده درآن، بصیرت و ایمان یک حقیقت جوی صادقی را نیازمند است که به دور از پیشداوری ها و خویش داوری های تنگ نظرانۀ محلی، گروهی، سیاسی، عقیدتی وغیره، خواهان غواصی بصیر در عمق این آيینه و دستیابی به گوهر حقیقت باشد.
سوگمندانه؛ که در جامعۀ ما این آيینه ی گران سنگ و زینت یافته از زندگی آرمانی، ولی ناکام هزاران شهید، کمتر نظاره گر با آرمانی دارد که قداست آرمانی تاریخ مظلومیت ها و محرومیت های مردم جفادیده و فریب خورده ی این سرزمین را پیامبرانه و صادقانه داوری و در صدد بلند نگهداشتن درفشِ آرمان بزرگ رهايی حقیقت از جال اوهام باشد.
ای وطندار !
نوحه گری و مدیحه سرايی در وصف این ویا آن شهید و با بی بهره گی از عمق آرمان و ایمان در مسیر تحقق پیام زندگی و شهادت ایشان د ر راه رهايی انسان مظلوم این جامعه از چنگال اهریمن بیداد، محضاً درویزه گری نام و نان، از خوان استغنا و کرم آن بزرگ مردانی است که کمترین هدیه شان در فدیۀ رهای انسان از کام اژدهای کامروایان بیداد، نثار جان بوده است.
چه بسا که این رسم منحوس، مرسوم تاریخ این سرزمین است، که اکثراً نام رفتگان نیک نام ما، به وسیله ی تأمین نام و نشان و جاه و مقام آزمندانه ی عده ای کاسب کار مبدل میشود که، از مجموعِ داشته های آن بزرگمردان ایثارگر، صرف قرب نام و نسب را مورد داد و ستد ناجوانمردانه قرار داده و از رجوع به حقایق الهامی زندگی مملو از فراز و فرود آنها کاملاً گریزان اند.
چنانچه ما همین اکنون شاهد بی مدعای این حقیقت از زندگی و شهادت زنده یاد احمد شاه مسعود فقيد، بعد از ترور و شهادت وی در خواجه بهاوالدین ولایت تخار بودیم و هستیم که، چگونه کشمکش میراث داری آن فرزند شهید وطن، حقیقت راه و آرمان اورا پامال معامله گران لطف و کرم اجانب و تحمیق کنندگان مردم ما ساخت و کمتر کسی حاضر شد که یک بررسی نقادانه و مسئولانه ی وجدانی را به منظور جاویدانگی راه و آرمان واقعی آن شهید انجام و در خدمت نسل های بعدی قرار دهد. و همین اکنون نیز کمتر کسی جرأت اظهار نظر در رابطه با حقایق دوره های مختلف زندگی اورا در خود دارد. و تجلیل از روز شهادت او اکثراً شکل معرکه آرايی های سیاسی را حايز و از توضیح حقایق مرتبط با دوره های مختلف زندگی او، خصوصاً بعد از سقوط حاکمیت حزب دیموکراتیک خلق و تعویض حاکمیت از سلطه ی تک قومی به نفع دولتی با قاعده ی وسيع و اشتراک عادلانه ی نسبی همه مليت های کشور، بی بهره است !!!
و این امر را که خیزش و انسجام سرتاسری شووينيسم قبایلی در برابر آن، اعم از راست و چپ، از اسلامیست دوآتشه چون گلب الدین حکمتیار و خلقی دوآتشه چون شهنواز تنی و اژدهای پیر ظاهرشاه پسر نادر جلاد با قرار گرفتن در یک سنگر، از ارتکاب هیچ جنایتی، محض به منظور ساقط ساختن اقوام ديگر از حاکمیت دولتی و استقرار دوبارۀ قبيله سالاری در کشور، ابا نورزیدند، تا امروزهم کمتر کسی بررسی و یارای سخن دارد. و اکثراً ترس ازآن دارند که مبادا متهم به ستمی بودن شوند که عظمت طلبان، در برابر آن سخت حساس اند !!!؟
هموطن !
تو که در خانه و کاشانه ی خودت از حقوق انسانی خود محروم و از گذشته های دور تا امروز در معرض تهاجمات گوناگون مادی و معنوی آنانیکه از یک جانب تورا هموطن خطاب میکنند و از جانب دیگر با انتسابت به تاجیک، هزاره، ازبیک، ترکمن، نورستانی، بلوچ، ایماق وغیره برخورد های تحقیرکننده، بمثابۀ انسان های درجه دو و سه را با تو مرعی میدارند و زندگی شهید مسعود با همه وسعت نظری که در رابطه با ایشان دارا بود، فدای توطئه ها و دسایس ایشان شد. چگونه میخواهی که از این منجلاب جان سالم بدر بری و حداقل نام و زبانت از آن خودت باقی بماند؟
هرچند راه دشوار است ولی معراج حق وحقیقت در پناه پیام آرمانی شهدا و بیداردلانی که این پیام ها را مخلصانه و پیامبرانه پذیرا و رهروان صادق این مسیر باقی میمانند، حکم ازلی تاریخ است که نباید بدان بی باور بود.
یکی از مسایل اساسی و مهمی که اکثریت مطلق نهاداً به واقعیت آن معترف ولی کمتر کسی از آن سخن برملا میگوید، مگر در محافل خصوصی و محرمانه !!! همانا چگونگی تبارز احمد شاه مسعود در جنگ مقاومت و تبدیل شدن جبهۀ ایجاد شده از جانب او به مرجع امید و کعبۀ آمال خلق ها و ملیت های تحت ستم در افغانستان، در پروسۀ شکل گیری جنگ مقاومت برعلیه اشغالگران روس و ایادی آنها در یک فضای دین سالارانۀ سنتی در جامعه است. شهید مسعود با کیاست و مهارت خاصۀ خود از آن بهره برداری و سنگر مقاومتِ متعلق بخود را بر بنیاد چنین باور و اعتمادی رشد و تکامل بخشید، و با داشتن خاستگاه اجتماعی از مجمع محرومان، سریعاً به محور تجمع محرومان مبدل شد.
شناخت شخصیت و مبارزات مسعود شهید بدون درنظرداشت این سایه روشنهای واقعیات مسلم جامعۀ ما که اقوام و ملیت های تحت ستم در افغانستان اورا چون عضوی بپا خاسته از پیکر خود محسوب و صادقانه جان در راه تحقق آرمانهای او گذاشتند، کاملاً ناقص و دور از واقعیت خواهد بود، که بی اعتنايی در برابر این امر و تجربۀ ارزشمند تاریخ جامعۀ ما که در محافل محافظه کار و معامله گر هنوزهم محيلانه در ابعاد مختلف جریان دارد، تا گل روی کرزی ها و سیاف ها در برابر آنها شگفته باشد. ولی آن محکومان امید بسته در قیام و رزم مسعود و یکعده شخصیت های دیگر، هنوز هم محروم و محکوم اند و چه بسا که تناب های اسارت با گذشت هر روز تنگ و تنگتر هم میشود و آخرین مجاری تنفس را در گلوها زیر فشار قرارداده، که جفای بزرگی در حق مسعود شهید و دیگر شهدا ميباشد و بس. بی مناسبت نخواهد بود اگر دراينجا شاه فرد معروف شاعری زيباکلام را به دوستان بازگو نماييم که :
باکم از ترکان تيرانداز نيست *** طعنۀ تيرآورانم می کشد
خصوصاً درین شبانه روزی که حاکمان چماق بدست مزدور با حمایت های بیدریغ جهانخوران بی عاطفه، سرگرم سرکوب حقیقت آزادی و دیموکراسی و ابدیت بخشیدن به استبداد سیاه حاکمیت تک ملیتی در کشور اند، بی اعتنأ گذشتن از کنار این واقعیت ها و صرفاً به فرستادن تحیاة و صلواة به ارواح شهدا بسنده کردن در کلیه اوضاع و احوال، جز تحمیق خود و دیگران و چشم بستن در برابر حقایقی که مسعود خود شهید آن راه شد، چیز دیگری نمیتواند تعبیر شود.
این امر که بازهم قبیله سالاران خشمگین و انتقامجو با برگشت به قدرت، مصروف تحکیم همه جانبۀ پایه های قدرت خود و تعمیم انتقام برعلیه ديگرباشندگان کشور اند، به هیچ کسی پوشیده نیست و بازهم این ماهستیم که اعم از تاجیک، هزاره، ازبیک، ترکمن، ایماق و بلوچ وغیره مزۀ تلخ محرومیت را تجربه و داغ اخگرهای سوزان استبداد و محرومیت را در لحظه لحظۀ زندگی در وجود خود احساس ميکنيم و جسم و روح ما در معرض شداید عذاب این ستمگری ها قرار دارد.
اندرین جاست که فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان « ففــتا » بمثابۀ کانونی مصمم ومتعهد بر بذر آگاهی و رزم خردمندانه برعلیه کلیه مبادی و منابع استبداد، وظیفۀ خود میداند که با همه توان و استعدادی که دارد سعی در بلند نمودن فریادهای مظلومیت و محرومیت مردم نموده و به همگان هوشدار دهد که در مرجع تجلیل از شخصیت و مقام مردان بزرگی چون مسعود شهید و هزاران دیگر صرفاً به ارايۀ شعارها و تصاویری چند، با مقاله خوانی های، همگون با شاگردان مکاتب که اکثراً به منظور رشد و ارتقای استعداد شاگردان صورت میگیرد، اکتفا ننموده و تلاش به عمل آید که برخوردهای سازنده و نقادانه در رابطه با مسایل مختلف، اعم از دستآورد ها و اشتباهات، صورت گیرد. تا باشد که نوری را فرا راه مبارزات نسل های آینده، با استفاده از این تجارب ارزشمند و خونین، تدارک دیده بتوانیم.
فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان، همچنان اعتقاد راسخ دارد که هر دوران تاریخی، پیام ها و رسالت های خاص آن دوران را نسبت به نسل ها و انسان های دربرگیرنده ی آن دوران با خود دارد و درک پیام ها و انجام آن رسالت ها، همواره از فراز و فرود های فراوانی متأثر میشود که برخوردهای فورمالیستی و جانبدارانه که همه و همه تمرکز بالای نقاط مثبت و خوب، معطوف و از کنار اشتباهات و نارسايی ها با اغماض و چشم پوشی عبور شود، مفید و ارزشمند ندانسته و آنرا مترادف با بستن روزنه های آگاهی برروی نسل های موجود و آینده ارزیابی میکند، که حاصل آن به بیراهه کشیدن مکرر نسل های انسانی و مانع رسیدن به آگاهی و خود آگاهی اجتماعی و فردی ميباشد.
فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان با ارايۀ عمیق ترین مراتب غم شریکی و اهدای تحیاة و درود بر ارواح پاک کلیه شهدای راه حق و صلح و عدالت و روان پاک شهید احمد شاه مسعود فقيد، یکبار دیگر از کلیه مدعیان رهروی در جادۀ حق و حقیقت، خاضعانه تمنا مینماید که با روی آوردن به برخوردهای حقیقت یاب و پیوند دهندۀ همه ی محکومین و مظلومین، در برابر هیولای بیداد و استبداد، چراغ راهی را که از خون شهیدان ما مایه میگیرد، همیشه فروزان نگه داشته و با پاسخ مثبت به نياز مبرم زمان که وحدت و يکپارچگی مارا بيشتر از هر زمان ديگر می طلبد، از لغزش به گودال های جهنمی منفعت زود گذر شخصی و خود برتربینی های بی بنياد گروهی و تحقیر دیگران برحذر باشند.
حماسۀ شهادت را با حماسه میتوان ادامه داد و نوحه خوانی معرف حماسۀ شهادت نیست. میراث شهید جانبازی و شهادت در راه حق است، این متاع گرانبها را نشاید که با ندبه و زاری و مداحی های بی لزوم خدشه دار ساخت.
حقیقت از خون و توان رزمندگان راه حقیقت آبیاری میشود. نگذارید راه حق از رهروان سر به کف خود تهی باشد!
الهی مردم مارا از خرد ِ خودشناسی محروم مگردان !
آمین، يا رب العلمين ! و من الله التوفيق !
Geen opmerkingen:
Een reactie posten